آذر بایجان تاریخی2
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
آذر بایجان تاریخی2
نوشته شده در سه شنبه 6 تير 1386
بازدید : 599
نویسنده : azre

علم تاریخ درایران
علم تاریخ
 
برخلاف تمام ممالک جهان،درکشورما ایران علم تاریخ راهی ناهمواروفاجعه آمیزوغالبا دور از حقیقت پیموده است. این وضع اسف بار درتاریخ نگاری ایران با برآمدن هخامنشیان وبخصوص اردشیربابکان بنیان گذار سلسله ی ساسانی آغاز می شود.
اردشیر بابکان به قصد ستردن آثار سلسله های ترک از صفحات تاریخ ایران وزدودن یاد آنان از ازهان، همه اسناد تاریخی تا زمان خویش را از میان برد وبوسیله تنسر مؤبد موبدان، افسانه های ملی قوم فارس را جایگزین تاریخ حقیقی ایران ساخت. بعد از اردشیر نیز دیگر ساسان ساسانی ومؤبدان زرتشتی با تداوم راهی که اردشیروتنسرپیشگامان آن بودند، تاریخ ایران باستان، همین طورتاریخ برآمدن سلسله ساسانی را به صورت داستانهایی موهوم وبی معنا درآوردندواین اقدام آنها حتی مورخان واقع بین دوران اسلامی را نیز دچار اشتباه ساخته ومانع پی بردن آنان به حقایق تاریخ ایران باستان شده است.
همچنانکه ایران کنونی موطن اقوام گوناگون است، ایران باستان نیز مسکن اقوام مختلف بود، از اینروی نابودی وتحریف تاریخ تاریخ ایران باستان در حقیقت به معنی پوشیده وتاریک نگه داشتن تاریخ اقوام کنونی ایران است. براساس تاریخ تحریف شده ای که برساخته اردشیربابکان ، گویا تا عهد وی درایران هرگز اقوام ترک حضور وحاکمیت نداشته وهمواره تنها قوم فارس ساکن وحاکم بوده است. حال اینکه ایران درطول تاریخ، معبراقوام وطوایف مختلف وسکونت گاه بخشی از آنان بوده است که به عنوان مثال می توان به سرازیری صدهاباره ترکان ازجانب شرق،آریائیان ازشمال واقوام سامی از جنوب غربی به این سرزمین اشاره نمود.
طبیعی است که بازماندگان این مهاجرت هاویورش ها به صورت اقوام مختلف دراین سرزمین ریشه انداخته، تبدیل به ساکنان اصلی این سرزمین شده وتمدنهای گوناگونی را پی افکنده باشند. تاریخ واقعی این سرزمین نیزمؤید آنست که در طول تاریخ همواره چنین بوده ودرنتیجه ترکیب قومی ساکنان کنونی ایران نیز متشکل از همین سه گروه قومی ترک،آریایی وسامی است.
گرچه پادشاهان ساسانی ومغان زرتشتی مدارک مربوط به تاریخ باستان ایران را ازمیان بردند، لیکن تاریخ آن دوران درآثارمورخان رومی ویونانی محفوظ ماند. ملل اروپایی از قرون وسطا به موازات گسستن زنجیر استعمار امپراتوریهای روم وغیره وکسب استقلال ملی خویش، تاریخ باستان خود را تدوین کردند. هریک ازملل اروپا به جستجو وپژوهش تاریخ گذشته خویش درتواریخ روم ویونان پرداختندودرجریان این تفحص طبیعتا با تاریخ ایران وخاورنزدیک نیزآشنا شده ودر این باب آثاری بسیار پدید آوردند.
لیکن استعمارگران اروپایی تئوری نژاد برتروقوم سرور را به نظریه سیاسی حاکم رضاخان های مزدوروهیات حاکمه وقت تبدیل کرده ودرگستره وسیعی به تبلیغ نمودهای شوونیزم چون :« نژادآریا، رضاه شاه کبیر،کوروش کبیر واینکه درایران از دیرباز همواره فقط آریاییان وجود داشته اند ، وترکان در قرون اخیر وارد ایران شده اند و...» پرداختندودرپوشش این تبلیغات اقوام غیر فارس این سرزمین را ازهرگونه حقوق ملی، حتی از تحصیل به زبان مادری محروم ساختندوآثار فرهنگی وادبی آنان به انحاء مختلف از میان برده شد.
درهمین زمان تاریخ نگارانی که تربیت یافته رژیم پهلوی بودند هنگام ارائه آثار دانشمندان اروپا به خوانندگان ایرانی در خصوص تاریخ ایران باستان واقوام ساکن آن ، کاری انجام دادند که برحسب نتیجه همان عمل اردشیر بابکان را تداعی میکرد. این به اصطلاح تاریخ نگاران ،حقایق تاریخی را به صورتی غیر واقعی ،غرض آلود وتحریف شده وبر اساس خواست اربابان واقتضای تئوریهای شوونیستی به رشته تحریر درآوردند. آنان شروع به بدگویی وتهمت زدن به قهرمانان، شخصیت های سلحشور ورهبران قیام های خلقی- رهبرانی که درآغوش اقوام این سرزمین پرورش یافته بودند- نمودند . شمار این قهرمانان وشخصیت های بزرگ درتاریخ همه ی اقوام ایرانی از دوره باستان تا دوران معاصربسیار است، لیکن دریغا که اینان از سوی تاریخ نگاران مغرض مهر تهمت خورده ودستخوش نسیان گشته اند.
این تاریخ نگاران به سود هیات حاکمه پهلوی که مزدور وبازیجه ومطیع امپریالیزم بود قلمفرسایی کرده، همه ی  جنبه های مثبت تاریخ ایران باستان را به حساب قوم فارس گذارده اند. اینان منکروجود اقوام گوناگون درایران کهن شده واطلاعات تاریخی مربوط به این اقوام را پوشیده داشته وبدینسان مانع پدید آمدن مهم ترین عامل مورد نیاز در بیداری شعور ملی آنها شده اند.این مورخان به کتمان هویت قومی اقوامی پرداخته اند که پیش از ورود آریاییان، دراین منطقه باستانی «ارتته» درناحیه آذربایجان غربی کنونی، تمدن ایلام درخوزستان ، تمدن کاسی درلرستان وتمدنهایگوتی ولولوبی در اطراف همدان وتمدن ماننا درآذربایجان را بوجود آورده اند تاریخ نگاران آریائیست بدون ذکر نام، برآورندگان این تمدنها را به طور ضمنی اجداد آریائیان قلمداد کرده اند اینان مادی ها را بالکل آریایی نژاد جلوه داده وبرغم اکثر تاریخ نگاران اروپایی صراحتا اشکانیان را آریایی می خوانند.
مضمون تمامی دها جلد کتابی که در طول 70-60 سال اخیر درباره تاریخ ایران باسان به رشته تحریر در آمده شبیه یکدیگر وتقریبا همانند است. اساسا به همین دلیل نیز هنوز تاریخ ایران باستان وبخصوص تاریخ باستان اقوام کنونی ایران ، یا اصلا نوشته نشده ویا تحریف گشته وبا واقعیت های تاریخی فاصله بسیار دارد. این شیوه نادرست  تاریخ نگاری در ایران ، که در راستای منافع امپریالیزم جهانی ورژیم پهلوی قرار داشت مانع پیشرفت علم تاریخ در این سرزمین بوده است
این نوع تاریخ نگاری که مملو از نادرستی وغرض ورزی است ، نه تنها مانعی برسر راه تاریخ نگاری واقعی در ایران بوده وتاریخ واقعی اقوام گونگون ایران را نهان داشته ، بلکه به همراه تبلیغات وارائه اطلاعات نادرست وغرص آلود از سوی هیات حاکمه ایرا ن در دوران پهلوی تصورات واظهارنظرهای نادرست وغیر واقعی عده ای ازمحققان اروپای در خصوص برخی مسائل مربوط به ایران را موجب گشته است.
ذکر این نکته نیز ضروری است که تاریخ نگاران شوروی سابق نیز تحت تاثیر ایدئولوژی مارکسیستی حاکم بر آن کشور، برخی نظریات نادرست در مورد تاریخ معاصر وقدیم ایران مطرح کرده اند.
تاریخ نگاران شوروی سابق از یک سو متاثر از مورخان ایرانی واز سوی دیگر تحت تاثیراندیشه سوسیالیسم وکمونیسم درباره اقوام ایرانی و تاریخ آنان مرتکب اشتباه شده اند البته شوونیزم روس نیز در شکل یافتن تصورات نادرست مورخان مذکور بی تاثیر نبوده است .این مسئله نیازمند اندکی تامل وتوضیح است . به گواهی تاریخ روس ها قبل وحتی بعد از ورود به عرصه تاریخ قرن های متمادی از جانب شرق وجنوب با ترکان همجوار ودارای مناسبات فرهنگی،اقتصادی وسیاسی و... با آنان بوده اند. روسها تابع دولت ترک قیزیل اردو (اردوی زرین) بوده واشراف روس به عناوین والقاب اعطایی از سوی ترکان افتخار می کردند . روس ها که از نظر سطح تمدن عقب مانده تر بودند دراین مناسبات چند صد ساله چیزهای زیادی در زمینه های گوناگون از اقوام ترک اخذ نموده اند با این وجود حتی در دوران پیش از انقلاب اکتبر، اکثر تاریخ نگاران روس هنگام تحقیق در خصوص تاریخ دیرین روس ها در ارتباط با ترکان ، تحت تاثیر شوونیزم روس اغلب حقایق را وارونه نشان داده اند. این موضع گیری غیرعلمی پژوهشگران روس نسبت به تاریخ ترکان ووحشی وکوچ نشین وبیابانگرد... نمایاندن آنان خواه ناخواه سبب شد که تاریخ ترکان مطابق واقع مورد بررسی وارزیابی قرار نگرفته ودستخوش فراموشی گردد.  
همچنانکه امروزبه تدریج پرده از روی اغراض تاریخ نگاران ایرانی فرو افتاده وروشن می شود که آنان تاریخ ترکان وتاریخ ایران باستان را تحریف نموده اند، درشوروی سابق نیز به موازات تعدیل دیکتاتوری کمونیستی و از میان رفتن خفقان استالینی ، برخی تاریخ نگاران آن کشور گامهای جسورانه ای در این زمینه برداشته ومورخان پیشین شوروی را که اسیر افکار شوونیستی بودند بباد انتقاد گرفته وبه افشای نادرستی ادعاهای آنان پرداختند. اولجاس سلیمان محقق بزرگ قزاق از جمله این دانشمندان است. وی درانتقاد ازمورخان شوونیست شوروی سابق مینویسد: « یکی از ویژگیهای روشنفکران جوان آسیا، انکار کامل تاریخ کلاسیک است.هم در شرق وهم در غرب تردید نسبت به تاریخ همانگونه که پل والری می گوید ناشی از آن است که در قرن اخیر علم تاریخ بکلی خود را رسوا ساخته است .این علم مدتهای مدید برده ی سیاست وسرچشمه شوونیزم وناسیونالیزم بوده است...»
جو شوونیستی وکمونیستی حاکم در اتحاد جماهیر شوروی سابق سبب گردید که تاریخ هیچکدام ا اقوام ترک این سرزمین ، وبه تبع آن تاریخ دیرین آذربایجان مورد بررسی وشناخت صحیح قرار نگیرد وحتی آنانکه در این مورد سخنی راندند در سیبری جان باختند.
با به حاکمیت رسیدن سلسله پهلوی در ایران شوونیزم فارس در تمامی عرصه های علمی واجتماعی بطور رسمی شروع بکار نمود ودرموضع قدرت نشست . از این زمان به بعد زبان وادبیات اقوام غیر فارس ایرانی منوع گشته، وبدین سان امکان شکوفایی خود را از دست داد. در حالیکه تا آن زمان زبان وادبیات اقوام مختلف اگرچه از سوی دولت مورد حمایت قرار نمی گرفت لیکن سیاست های نیزعلیه آن ها اعمال نمی شد.
همانند رشته های گوناگون علمی ، در زمینه تاریخ نیز محققان طرفدار شوونیزم فارس پا به عرصه نهادند. اینان از مبدا آریا محوری به بررسی وتحقیق نوشته ها ونظریات دانشمندان اروپایی در خصوص تاریخ باستان مشرق زمین پرداخته وشروع به تالیف کتب کردند . اولین وقدیمی ترین این کتب تاریخی ، کتاب 3 جلدی ایران باستان اثر حسن پیرنیا (مشیرالدوله) بود. در این کتاب بدون ارائه هیچ سند ودلیلی برخلاف نظر مورخان اروپایی ،چنین ادعایی مطرح شده است که اقوام ساکن جغرافیای کنونی ایران در دوران باستان آریایی نژاد وساکنان قدیم مناطقی که امروز آذربایجانیان ، قشقاییان ، همدانیان وترکمنان در آن سکونت دارند، نه ترک زبان ،بلکه هند واروپائی زبان بوده اند .بر اساس این ادعای فاقد مدرک ، اهالی کنونی ترک زبان آذربایجان ، گویا در گذشته آریایی نژاد بوده ، زبانشان دارای ریشه ی فارسی وبطور کلی جزو گروه زبانهای هند واروپائی  بوده است وترکان در دوران متاخرتر از شرق سرازیر شده ، با استقرار وسکونت در این نواحی ، اهالی فارس این منطقه را ترک نموده اند.     
براساس این ادعای واهی وبی اساس به نظر مورخان شونیست فارس زبان اهالی آذربایجان،کردستان،بلوچستان وزبان ترکمنان وقشقائیان باید از میان رفته وزبان فارسی جایگزین آن شود . حال آنکه ادعای بدون سند آنان حتی اگر درست فرض گردد نیز نمی تواند دلیلی برای نابود ساختن زبان کنونی این اقوام باشد.      
ایران از درباز سرزمینی کثیرالمله بوده است لیکن این وجه غیر قابل انکار دردوران پهلوی با تلقین امپریالیزم  انگلیس مورد انکارقرارگرفت وبرخی تئوری پردازان شروع به بیگانه ،موقت واز میان رفتنی قلمداد نمودن زبان سایر اقوام غیر فارس ایران کردند بنظر احمد کسروی زبان مردم آذربایجان تا زمان هجوم مغولان آذری که به زعم وی دری ریشه فارسی است بوده است ودر دوران متاخرتر به تر کی تبدیل شده است . بهمین دلیل نیز این زبان باید از بین برود بعد ها شاگردان وی پارا فراترنهاده مدعی شدند که غالب اهالی آذربایجان تا قرن 17م. فارس زبان بوده اد وزبان ترکی پس ازاین زمان در آنجا انتشار یافته است. لازم به ذکر است که آذری شاخه ای از زبان ترکی می باشد اما احمد کسروی وشاگردان ونسخه بدلهای او با تعصب شوونیستی وشیوه های غیر علمی خود درصدد بهره برداری از این امر کاملا عادی وطبیعی برآمده وبر اساس همین کلمات معدود  فارسی وتاتی با اصرار درصدد اثبات آنند که این کلمات گویا از بقایای زبان آذری یعنی زبان کهن آذربایجان هستند واهالی این ناحیه پس از استقرار ترکان در این  خطه که به زعم آنها با حمله مغول در قرن 14 میلادی صورت گرفته بتدریج ترک زبان شده اند لیکن واژگان مزبور درزبان آنان بازمانده است. اینان دسته های کوچک فارس را که انوشیروان در این دراین منطقه مستقر ساخته به عنوان بقایای آذریان باستان قلمداد نموده و به بازآموزی وشرح قواعد زبان آنان می پردازند گویا که به اصطلاح زبان اصلی آذربایجان قدیم را کشف کرده اند.
این محققان صدها کلمه، تعبیروبرخی قواعد دستوری زبان ترکی آذری را که در زبان فارسی بکار می رود نادیده می گیرند .درزبان معاصر عربی بخصوص زبان محاوره ای آن، شمار واژگان دخیل ترکی اندک نیست .درزبان روسی معاصر نیز صدها کلمه اصیل ودخیل ترکی همچون تاواریش،کبیتکا، وجود دارد که نتیجه ومحصول همجواری این ملتها در طول اعصار است. آیا تنها به صرف وجود اینگونه کلمات در زبانهای مزبور طرح این ادعا که قلمروئی که اعراب وروسها اکنون در آن سکونت دارند در قدیم الایام متعلق به ترکان بوده ویا اعراب و روسها در دوران قدیم ترک بوده اندسخنی مضحک واحمقانه نیست؟
گفتنی است که مهاجرت ترک ها به آذربایجان نه درقرن سوم ویا پنجم هجری بلکه از دوران قبل ازمیلاد مسیح آغاز گردیده ودر دوران ظهور اسلام ، این خطه ترک نشین بوده است.لازم است که درباره تاریخ وچگونگی مهاجرت ترک ها به کتاب «تاریخ زبان ولهجه های ترکی » نوشته دکتر جواد هیئت که اثرش را با استفاده از منابع دست اول بی طرف تالیف کرده مراجعه کنیم تا ببینیم ماجرا از چه قرار بوده است :« به نا به نوشته هرودت اولین مهاجرت اقوام ترک به آذربایجان درقرن هفتم قبل از میلاد به قولی با مهاجرت سکا ها (اسکیت ها) شروع می شود. مهاجرت های بعدی درقرن های چهارم وپنجم میلادی با آمدن هون ها صورت گرفته است. در منابع ارمنی از هون های سفی به نام خیلندورک یا خیلنتورک یاد شده (مارکوارت – ایرانشهر- ص96) وشهر بلاساغون درمغان جنوبی مرکز آنها بوده است (بلاساغون نام یکی از شهرهای ترستان شرقی نیز هست )ترکان قدیم بلغارها،خزرها ، آغاچری وسابیرها که به اروپای شرقی هم مهاجرت کردند به آذربایجان آمدند ودراینجا هم سکونت نمودند مورخین ارمنی از این مهاجرت ها به تفصیل یاد نموده اند (آباس کاتینا، موسی خرن)آغاچری ها از اقوام خزر محسوب می شوند درسال 460م و8سال بعد از آن ها ساغورها (اویغورهای زرد) به جنوب قفقاز آمدند و درسال 488 با ساسانیان به نبرد برخاستند. نام آغاچری ها دردوران های بعدی مثلا درحمله هلاکوخان به قلعه الموت در تواریخ آمده وگاهی هم به شکل قاچارثبت شده است.
رئیس سابیرها آمبازوک در سال 508 با قباد پدرانوشیروان جنگ کرد ولی فرزندانش با او پیمان بستند وعلیه روم جنگیدند. در سال های 516-515 میلادی ،ارمنستان را اشغال کردند وتا قونیه پیش رفتند به طور کلی تا پایان سلطنت قباد ، آران وگرجستان ومنطقه شمال آذربایجان در دست خزرها واقوام نزدیک آنها بودازاین جهت به این مناطق کشور خزر ها نیز گفته اند (بلاذری194،طبری،ابن خردادبه، تاریخ یعقوبی ) وشهر قباله مرکز اینها بوده است.
در زمان انوشیروان نیز عده ای از اقوام ترک درآذربایجان اسکان داده شدند درحمله اعراب عده ساکنین ترک زبان این منطقه قابل توجه بود . روایت وهب ابن منبه درکتاب«التیجان» ابن هشام چاپ حیدرآباد مؤید این مدعاست دراین کتاب آمده است که روزی معاویه از مشاور خود عبید بن ساریه پرسید آذربایجان چیست،  عبید در جواب گفت اینجا از قدیم کشور(سرزمین) ترکان بود.
مهاجرت انبوه ترکان به ایران خصوصا آذربایجان در زمان سلاجقه انجام گرفته است در زمان ملکشاه ترکمانان به آذربایجان آمدند وبه زودی شهرهای مانند گنجه ،خوی، ارومیه وهمدان از آنان پرشد وشهر خوی ،ترکستان ایران لقب گرفت.غیر از اوغوزها (=غزها) ترکان قپچاق نیز به آذربایجان مهاجرت کردند وقسمت مهم ایلات قپچاق از شمال خزر گذشته به قفقاز آمدند. بخش دیگر مسیحیت آوردند ودرگرجی ها مستحیل شدند. در تشکیل اهالی تبریز، عنصرقپچاق سهم بزرگی داشته است درباره این واقعیت تاریخی که ترک ها حتی در دوران قبل از میلاد مسیح در آذربایجان وسایر نقاط میهنمان ایران ساکن بودند منابع وماخذ فراوانی وجود دارد از جمله در کتاب اردبیل ودانشمندان روایتی از ابن اثیر مورخ معروف عرب نقل شده که خلاصه اش این است :« رائش بن قیس بن صیفی بن سبا پادشاه یمن که با منوچهر پادشاه فارس وحضرت موسی (ع) معاصر بوده  سوارهائی به سرکردگی شمربن عطاف به آذربایجان فرستاد وی وارد آذربایجان گردید وبا ترکها نبرد نمود وآنها را مغلوب ساخت. سردار مذکورمسیر لشکرکشی خودرا بردوسنگ نوشت . وبه یمن مراجعت نمود.پس از بازگشت یمنی ها باز هم مدت درازی آذربایجان در تحت سیطره ترکها بماند...).
به این ترتیب می بینیم ترک ها نه تنها در سده های بعد از اسلام بلکه قرن ها قبل وبعد از میلاد مسیح به آذربایجان مهاجرت کرده ودراین سرزمین متوطن شده اند وزبان ترکی نیز در این خطه رواج کامل داشت ، چرا که مردم آذربایجان دارای ادبیات شفاهی بسیار غنی هستند که با تاریخ مردم این دیار بستگی نزدیک دارد وشکل گیری فرهنگ مکتوب آنها نیز نقش بس مهمی بازی کرده است.
اینک این سوال پیش می آید که اگربر فرض ، ترک ها در دوران بعد از اسلام به آذربایجان آمده باشند توان گفت که ترکی زبان اصلی مردم آذربایجان نمی باشد؟
اگر این حکم را درباره مردمان مصر وسوریه صادر کنیم وبگوئیم که زبان اصلی مردم مصر وسوریه عربی نمی باشد ، چرا که ساکنان این دو سرزمین ،قبل ز آنکه پای مسلمانان عرب به آنجا برسد ، قبطی وفینقی بوده ، چه پاسخی خواهیم شنید ویامگر ملت های کنونی قاره آمریکا چند قرن است که مهاجرت کرده واز اروپا به آمریکا رفته اند آیا امروزه در انگلیسی بودن زبان ملت های آمریکای شمالی ، اسپانیولی بودن زبان کشور های امریکای لاتین وپرتغالی بودن زبان مردم برزیل می توان تردید نمود؟
شایان توجه است همانطوری که گفته شد این نوع نظریات پوسید ه ومطالب دور از واقعیت تاریخی پس از کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 وبه قدرت رسیدن رضاخان میرپنج در راستای اجرای سیاست های بیگانگان وایجاد یک ناسیونالیسم افراطی مطرح شده وبه قول دکتر ناصر مصباح :« رضاخان که با حمایت انگلیس به قدرت رسیده بود کوکم شروع به لاس زدن با قدرت تازه نفس آلمان کرد .باید دانست که رضاخان عامل اجرائی نقشه های بود که توسط گروه روشنگری وابسته به جنبش فراماسونری به زعامت محمد علی فروغی کشیده می شد واین گروه پیشرفت جامعه ایران را در نوعی ناسیونالیسم غربگرای میدانست .تاسیس فرهنگستان برای پیراستن زبان پارسی از لغات عربی وترکی ، تعویض کلاه ولباس ، کشف حجاب ، سرکوب روحانیّت وتضعیف مذهب در بین مردم ، از جمله اقدامات این گروه بود که البته توسط رضاخان مطرح واعمال می شد بخشی از این وظایف به عهده احمد کسروی گذاشته شده بود ... پیدا کردن زبانی غیر از ترکی برای مردم آذربایجان که صد البته باید ریشه فارسی می داشت تا دولت می توانست به استناد « تحقیقات» او زبان ترکی را به عنوان زبانی بیگانه وتحمیلی از «گلوی مردم آذربایجان» بیرون بکشد این عملیات مقدمه ای بودند برای ظهور ناسیونالیسم افراطی آریائی-ایرانی که کمی دیرتر به نام پان ایرانیسم رخ نمود»  
محافل وابسته به فراماسونری تصمیم گرفتند که توسط رضاخان وپسرش محمدرضاه شاه ترک های ایرانی را بیگانه جلوه داده وزبانشان را تحمیلی نشان دهند ودراین راستا بود که شروع به جعل وتحریف تاریخ کردند.
تاریخ نشان داده است که هرگاه سلطه طلبان نتوانسته اند با نیروی نظامی ملتی را به زانو در آورند با نیرنگ ودسیسه بازی، اصالت وریشه های قومی مردم یک سرزمین را که درنقاط مختلف مستقر هستند به زیر سئوال برده وبرای این منظور از ناآگاهی مردم همان سرزمین نسبت به تاریخ خود سود بسیار برده اند..      
لازم به یاد آوری است که زبان ترکی دارای 28 شاخه است که یکی از آنها ترکی آذری است وبقیه ترکمنی،ازبکی،قزاقی،استانبولی و....هستند پس ترکی آذری غیر اززبان ترکی نیست بلکه یکی از شاخه های آن است.



:: برچسب‌ها: تاریخ آذربایجان2 ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: